loading...

Content extracted from http://markazenet.blog.ir/rss/?1746870002

بازدید : 411
چهارشنبه 30 ارديبهشت 1399 زمان : 14:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5


یکی از موارد مهم در هنگامی‌ارتودنسی، انتخاب متخصص ارتودنسی مجرب است. ارتودنسی فرآیندی زمانبر و هزینه‌بر هست بنابراین زمانی که تصمیم به این کار داریم فقط یک متخصص ارتودنسیخوب و بانجربه می‌تواند بخشی از نگرانی ما را کاهش دهد. با انتخاب متخصص ارتودنسی خوب، اطمینان داریم که این کار با بهترین کیفیت انجام می‌شود. به عنوان مثال، اگراز چسبی نامرغوب برای چسباندن بریس‌ها به دندان شما استفاده شود، بعد از ارتودنسی امکان بر جای ماندن محل قرارگیری بریس‌‎ها روی دندان‌ها وجود دارد. دکتر سعید قریشی از متخصصین جرب ارتودنسی هستند.

متخصص ارتودنسیخوب، در انتخاب مواد اولیه و مورد استفاده در مراحل مختلف ارتودنسی، توجه ویژه‌ای می‌کند؛ تا عوارض پس از ارتودنسی به حداقل میزان ممکن برساند. در صورت بی‌تجربه بودن متخصص ارتودنسی یا تجربه و مهارت کم در ارتودنسی، می‌توان احتمال ایجاد مشکل در فرایند ارتودنسی و پس از آن را متصور شد.

بهترین متخصص ارتودنسی

اگر تصمیم به ارتودنسی دارید، به این مورد توجه کنید که ارتودنسی فرایندی بلندمدت است. به این مفهوم که متناسب با فک, چینش کنونی دندان‌ها, سن و … باید حداقل 9 تا 12 ماه برای ارتودنسی دندان‌ها درنظر گرفت.

بهترین متخصص ارتودنسیبه این مورد بسیار بیشتر از سایر متخصصین توجه می‌کند. برای بهترین متخصص ارتودنسی بسیار مهم است که بیمار او, به بهترین شکل ممکنه درمان شود؛ و در این میان بهترین دکتر ارتودنسی حامی‌بیمار است؛ تا این فرایند 1 تا 1.5 ساله به خوبی توسط بیمار طی شود.

متخصص ارتودنسیحرفه‌ای در صورتی که نتوانتد این کار را انجام دهد، متخصصین دیگری را برای انجام ارتودنسی به شما معرفی می‌کند.

انواع ارتودنسی دندان:

ارتودنسی متحرک
ارتودنسی پیشگیری
ارتودنسی رنگی
ارتودنسی ثابت
ارتودنسی لینگوال
ارتودنسی نامرئی یا مخفی
ارتودنسی دیمون
ارتودنسی سرامیکی

بازدید : 399
يکشنبه 17 اسفند 1398 زمان : 19:58
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک سری کلمات هستند که من خودم یک زمانی املای آن‌ها را بلد نبودم، یا معنی آن‌ها را نمی‌دانستم. املای صحیح کلماتو طرز صحیح نوشتنآنان همیشه برای من مهم بوده است. املای درست کلماتو نوشتن درست کلماتبرای ما مهم اند.

گفتم اینجا بنویسم که برای خودم مروری شود و از طرفی دیگر همیشه بماند.

مصدع اوقات: مزاحم وقت کسی شدن (این‌ها غلط هستند: مسدع اوقات، مسطح اوقات)

غرض از مزاحمت: هدف از مزاحمت (املای نادرست: قرض از مزاحمت)

ضیق: تنگ، محدود (ضیق وقت)

ضیق وقت: محدود بودن وقت، کمبود وقت (این‌ها غلط هستند: ذیق وقت، ذیغ وقت)

ماسک: روبند، نقاب (کاربرد و املای نادرست: ماکس)

عُرضه داشتن: لیاقت داشتن، سزاوار بودن (املای نادرست: ارزه داشتن)

انضباط: سامان گرفتن، نظم داشتن (املای نادرست: انظباط)

عجالتاً: اکنون، فعلا، فورا

علاف: از کار و زندگی افتادن – بیکار (الاف غلط است)

عرض ادب (املای نادرست: ارز ادب)

انحطاط: فرو افتادن، پست شدن

عرض ادب چگونه نوشته می‌شود

مقهور: شکست خورده

قریحه : ذوق

مستاصل: درمانده

التفات: توجه کردن

اوان: زمان، هنگام

عنفُوان: اول هر چیز

زَفت: درشت – زُفت : تند و بی ارزش

آن مدیر به آن مقام منصوب(به شغل و مقامی‌گماشته شده) شد.

این جمله منسوب(نسبت داده شده) به سعدی است.

ستبر: بزرگ، فربه

مَرهون: مدیون، بدهکار

مُصّر بودن: اصرار کننده، سمج

مُبرهن: آشکار

مُحرز: مسلم، قطعی

فسق و فجور: بدکاری، عیاشی

سور و سات: تدارکات، ملزومات

متاع: کالا، مال

مُطاع: فرمانروا

مذاق: طعم، مزه

بازدید : 578
يکشنبه 17 اسفند 1398 زمان : 19:58
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نمونه بیوگرافی فارسی

من حمید طهماسبی هستم. متولد ۱۳۶۸/۰۴/۳۰ در شیراز

در یک دبیرستان متوسط رو به خوب در شیراز فارغ التحصیل شدم. در یک دانشگاه متوسط رو به خوب، کارشناسی عمران – عمران خودم را گذراندم و در یک دانشگاه متوسط رو به خوب دیگر، کارشناسی ارشد خودم را در مهندسی مدیریت ساخت اخذ کردم. داشتم که می‌رفتم در یک دانشگاه متوسط رو به خوب دیگر نیز به تحصیل در دکترا مشغول شوم که خوشبختانه منصرف شدم.

از سال ۸۶ سابقه فروش و بازاریابی دارم،

فروش کارتن پلاست
فروش لوازم آرایشی
جذب سرمایه
فروش کالای پزشکی
فروش لوازم جانبی خودرو
فروش نرم افزارهای امنیتی
در حال حاضر ، از سال ۱۳۹۳ در تجارت الکترونیک مشغول هستم. که در واقع ادامه همان فروش و بازاریابی است اما به شیوه مدرن و به روز دنیا.

این روزها در راستای سئو، محتوا، تجارت الکترونیک فعالیت و مطالعه دارم.

اهل یادگیری هستم و بیشتر وقت خود را در متمم می‌گذرانم. بخشی از هویت من نیز در آنجا شکل گرفته و کماکان روند توسعه مهارت‌های من در آنجا از کامنت‌های من قابل مشاهده است.

بعد از گذشت سال‌ها از اینکه همیشه متوسط رو به خوب باشم خسته شدم، در پی چاره به آن رسیدم که خیلی از فعالیت‌های خود را تعطیل کنم و فقط به یک نقطه تمرکز کنم.

آن نقطه و اولویت اولم در زندگی، کسب و کار است (شما بخوانید اولویت یک تا ده کار است)

فعالیت‌های عمده من در کسب و کار:

وب سایت خدمت از ما

بعد از آن مطالعه و بعد رسیدگی به سلامتی و یادگیری کامل زبان انگلیسی، تمام زندگی من را در برگرفته اند.

استقلال طلب، دوستدار دیرینه برنامه ریزی، دارای مرکز کنترل درونی، روحیه رقابتی(رقابت شدید من با گذشته خودم)، یاری رسانی و فردی برونگرا بودن از خصوصیات من است.

شعار من: من آدم روزهای سختم

به قهوه، فیلم، سونا، ماساژ و بیلیارد علاقه دارم ولی در اکثر مواقع به دلیل نبود زمان کافی فقط به همان اولی بسنده می‌کنم.

بازدید : 431
يکشنبه 17 اسفند 1398 زمان : 19:58
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان اول: بده بیاد

داستان از اونجا شروع می‌شود که خرداد امسال بود که یک روز از خواب بلند شدم و به تمام مشکلاتی که بر سرمان ریخته شده بود فکر می‌کردم. هر چه بیشتر به آن فکر می‌کردم بیشتر به این نتیجه می‌رسیدم که مشکلات چقدر زیاد و پیچیده و در هم تنیده شده اند.

اما در این میان داستان نکته‌‌‌ای بود که برای من بسیار جای تعجب داشت. من حالم خوب بود و اصلا ناراحت نبودم!

برای خودم خیلی عجیب بود، با حبیب(دوست و شریکم) تماس گرفتم و همین مسئله رو با او در میان گذاشتم. یادم نیست جزییات صحبت مان چه بود اما او هم به اندازه من تعجب کرده بود.

گذشت تا ۳ ماه پیش در رویدادی شرکت کردم. آنجا بحث کشیده شد به خصوصیاتی که باید CEO یک مجموعه داشته باشد. می‌گفت CEO یک مجموعه باید از خصوصیات زیر برخوردار باشد:

  1. شکست ناپذیر(یا حداقل روحیه شکست ناپذیری داشتن)
  2. مستحکم
  3. از نظر روانی آدم پیچیده‌‌‌ای باشد
  4. فهم مالی خوبی داشته باشد
  5. گول مارکترها را نخورد
  6. نرمش قهرمانان داشته باشد
  7. نتیجه گرا باشد
  8. مدیریت بحران بتواند بکند
  9. ادبیات کسب و کار بزرگ داشته باشد (لفظی که ایشان به کار بردند این بود: ملی باشد)
  10. خودآزاری داشته باشد (یعنی هر چه مشکلات بزرگتر شود بیشتر برانگیخته شود و از مشکلات بزرگ تر بیشتر ارضا شود)

من اصلا به درست بودن تمام موارد بالا کاری ندارم (چون فرصت نکرده ام در موردش تحقیق و مطالعه کنم) اما در مورد آخر، باید اقرار کنم من این خصوصیت را دارم و تا قبل از این رویداد اصلا به این اندازه به آن دقت نکرده بودم. نمی‌دانم اسم درستش چیست؟ اما اخلاقی دارم که وقتی مشکلات و چالش‌ها بیشتر می‌شود، وقتی که می‌بینم همه درمانده و به حالت استیصال درآمده اند بیشتر حل‌‌ان‌مسئله برایم لذت بخش می‌شود و تمایل حل من به آن افزایش پیدا می‌کند.

در کسب و کار هم وقتی که می‌بینم مشکلات خیلی زیاد شده اند و رقبا سرعت گرفته اند، من جَری تر (نمی‌دانم لفظ دقیق و درستش چیست) می‌شوم.

پس حرفی که به مشکلات، چالش‌ها، تعارضات و درگیری‌ها می‌زنم این هست: بده بیاد

داستانی که اما و ولی داشته باشد

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 7
  • بازدید ماه : 61
  • بازدید سال : 441
  • بازدید کلی : 3927
  • کدهای اختصاصی